زن ایرونی زن ایرونی دیگه رفته بودم کلاس اول دبیرستان تواوج نوجوانی،شیطنت تو این سن آدم تو خودش احتیاج محبتو بیشتر حس میکنه به خصوص اینکه خانواده خوبی نداشته باشه مادرم از حاجی طلاق گرفته بود به خاطر خونوادش ولی باز با هم صیغه بودن
ادامه مطلب ... رفتیم مشهد خونه خواهر نا مادریم اونا ازمون پذیرایی کردن بعد زنگ زدن زن بابام اومد وقتی اومد خیلی تو قیافه بود ما رو برد خونشون خونه بابام و خودش کلی در زدیم تا بابام در رو باز کرد با تعجب به ما نگاه کرد ادامه مطلب ... مادر بزرگم تحویلم گرفت اما بقیه زیاد نه دوتا عموی مجرد داشتم و یه عمه مجرد یکی از عموهام و عمه ام دانشجو بودن منم که میرفتم سوم راهنمایی.دیگه مدرسه ها کم کم داشت باز میشد
ادامه مطلب ... بعد از طلاق مامان و بابا من و برادرم با مادرم بودیم خواهرم هم رفت خونه شوهرش مادرم خاستگار زیاد داشت چون سنش کم بود با اینکه داماد هم داشت روحیم خیلی حساس شده بود پدرم هر وقت زنگ میزد فقط حال برادرم رو میپرسید و اصلا سراغی از من نمیگرفت ادامه مطلب ... دیگه کم کم داشتم بزرگ میشدم اما هرچی بزرگتر میشدم بیشتر به این نتیجه میرسیدم که من توی اون خونه مثل یه موجود اضافه هستم باهام خوب برخورد نمیشد از همه طرف رگبار بهمم میبستن
ادامه مطلب ... کودکی من همه توی دعواهای مامانم و مادر شوهرش بود اما اون موقع اینا هیچ کدوم غصه نداشت من با عروسکم سرگرم بودم وخوشحال بودم. وقتی مامان و بابام دعواشون میشد من فقط میترسیدم از گریه های مامان سر در نمی آوردم....
ادامه مطلب ... این شعر رو چند سال پیش گفتم که رپه دنبال دو تا خواننده گشتم اما پیدا نکردم.دوتا میخواد یه مرد و یه زن گذاشتم اینجا شاید خوشتون اومد این شعر زیاد قافیه نداره گفتم که(رپ)گفتم ادامه مطلب ... |
||
|